- پیس خک
شکمو هله هوله خور
معنی پیس خک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در علم الکتریک پیلی به شکل استوانه ای از روی با میله ای از زغال در وسط استوانه و خمیری از دانه های زغال و بی اکسید منگنز اشباع شده با محلول نشادر
(سُ رَ)
لغت نامه دهخدا
ابابیل که پرنده ای است سیاه بقدر گنجشک و در سقف عمارات آشیانه کند. و شاید لفظ مذکور محرف پرستوک باشد. (فرهنگ نظام)
(سِ)
لغت نامه دهخدا
قصبۀ مرکز قضا در چکسلواکی کنار نهر ووتاوه واقع در 100هزارگزی جنوب غربی پراگ. (قاموس الاعلام ترکی)
(تَ)
لغت نامه دهخدا
پیسه. در پهلوی بمعنی نقش و نگار بسته و زینت شده و در فارسی بمعنی پیسه و ابلق و دورنگ سپید و سیاه. (فرهنگ ایران باستان ج 1 ص 113). رجوع به پیسه شود
خریدن چیزی قبل از آنکه موعد فروش فرا رسد پیش خرید، آنکه پیش خرد کسی که قبل از فرا رسیدن موعد بخریدن متاعی پردازد
خرپیر خر کهن سال: چه کوشش کند پیر خر زیر بار تو میرو که بر باد پایی سوار. (سعدی) سالخورده نادان کهنسال بیخرد
استخوان شانه
آن که خوراک بازمانده ی دیگری را می خورد
برگش بازگشت
خوک پیر
هشت پای دریایی، آدم پرخور و شکمو
بیماری که پس از بهبود، بیماری اش باز گشته باشد، از پا افتاده
نوعی قورباغه، قورباغه ی پیر
بدرفتار، بدخلق و خو شرور
سلف خر کسانی که محصول کشاورزان را قبل از برداشت ارزان خریده
حلزون، برق ناگهانی در کتول